اختلال هذياني
(delusional disorder)
هذيان (delusion): عقيده باطلي که بر پايه استنباط نادرست شخص از واقعيت بيروني متکي است. اين باور با هوش و زمينه هاي فرهنگي شخص هماهنگ نبوده و با استدلال و اقامه دليل نيز اصلاح نمي شود.
اختلال در محتوای فکر
علايم اصلي اين اختلال را انواع هذيان ها تشکيل مي دهند.
هذيان ها در اين اختلال ماهيت عجيب و غيرعادي اسکيزوفرنيا را ندارند ( هذيان ها کم و بيش امکان پذيرند).
ساير علايم اسکيزوفرني هم در اشخاص دچار اختلال هذياني يافت مي شود.
همه گير شناسي
شيوع اختلال در ايالات متحده 0/025 تا 0/03 درصد تخمين زده مي شود. ( نسبت به اسکيزوفرني که شيوع آن يک درصد و اختلالات خلقي که شيوع آن 5 درصد است، از شيوع کمتري برخوردار است.)
سن متوسط شروع 40 سالگي است، اما از 18 تا 90 سالگي ديده مي شود.
در زن ها اندکي شايع تر است.
مهاجرت و وضعيت اجتماعي- اقتصادي پايين
خصوصيات باليني
وضعيت ظاهري آراسته و مرتب
رفتاري خصمانه ، شکاک و مرافعه جو
خلق بيمار با محتواي هذيانش هماهنگ است. ( هذيان بزرگ منشي و احساس سرخوشي)
بدون توجه به ماهيت هذيان بيمار افسردگي خفيف دارد.
از نظر ادراکي توهمات پايدار يا برجسته اي ندارند؛ گرچه ممکن است توهم هاي لمسي و بويايي وجود داشته باشد.
اختلال محتواي فکر مشخصه اصلي اين اختلال است.
مبتلايان نسبت به بيماري خود بينش ندارند.
هذيان ها در اختلال امکان پذير بوده و مي تواند سيستماتيزه نيز باشد.
هذيان ها مي تواند از نوع گزند و آسيب، بزرگمنشي، شهواني، حسادت و جسمي باشد.
موقعيت سنجي (orientation) ( مگر اين که در ارتباط با محتواي هذياني باشد) و حافظه دست نخورده است.
کنترل تکانه نياز به بررسي دارد.
ملاکهای تشخیصی اختلال هذیانی بر مبنای DSM5
الف) وجود یک یا چند هذیان است که حداقل به مدت ۱ ماه ادامه دارند.
ب) فرد هرگز ملاک A اسکیزوفرنی را نداشته
ج) غیر از تأثیر مستقیم هذیانها، اختلالات در عملکرد روانی-اجتماعی ممکن است محدودتر از آنهایی باشد که در اختلالات روانپریشی دیگر نظیر اسکیزوفرنی دیده میشوند، و رفتار آشکارا عجیب وغریب یا نامتعارف نیست.
د) اگر دوره های خلقی همزمان با هذیانها روی دهند، کل مدت این دورههای خلقی نسبت به کل مدت دورههای هذیانی، کوتاه هستند
ه) هذیانها ناشی از تأثیرات فیزیولوژکی مواد(مثل کوکائین) یا بیماری جسمانی دیگر (مثل بیماری آلزایمر) نیستند، و با بیماری روانی دیگر، نظیر اختلال بدشکلی بدن یا اختلال وسواس فکری-عملی، بهتر توجیه نمیشوند
انواع اختلال هذياني
- نوع گزند و آسيب (persecutory)
- نوع حسادت (jealous)
- نوع اروتومانيک ( جنون عشقي ) (Erotomanic)
- نوع جسماني (Somatic)
- نوع خودبزرگ بيني (grandiose)
- نوع مختلط (mixed)
- نوع نامتمايز (unspecified)
هذيان گزند و آسيب (persecutory)
علامت کلاسيک اختلال هذياني
اعتقاد به مورد گزند و آزار ديگران واقع شدن
عقايد هذياني اغلب با اوقات تلخي و خشم همراهند.
کنش نمايي خشم و تهاجم و در برخي موارد قتل
دادخواهي رسمي
برخلاف اسکيزوفرني موضوع گزند و آسيب در اين اختلال داراي وضوح ، منطق، و بسط سازمان يافته بارز است.
هذيان حسادت (jealous)
اختلال هذياني که شامل هذيان هاي بي وفايي است.
نوع مربوط به خيانت و عدم وفاداري همسر : سوء ظن زناشويي (conjugal paranoia)
سندروم اتللو
حسادت واضح و شديد
مي تواند با خشونت همراه گردد و شکل شديد آن خودکشي يا ديگرکشي است.
بيشتر آزار کلامي و جسماني
هذيان اروتومانيک ( جنون عشقي )
بيمار معتقد است که يک نفر ( معمولا داراي موقعيت اجتماعي بهتر) عاشق وي شده است.
روانپريشي عاشقانه
سندروم کلرامبو (de Clerambaut)
تنها، منزوي، وابسته و از لحاظ جنسي مهار شده
عملکرد اجتماعي و شغلي پايين
زنان بيشتر دچار مي شوند، اما مردان در تعقيب عشق خود ، پرخاشگري و خشونت بيشتري نشان مي دهند.
پليس پيش از روانپزشک ؛ تعقيب گر مزاحم ( stalkers)
هذيان جسماني ( Somatic )
روانپريشي خودبيمارانگارانه تک علامتي (monosymptomatic hypochondrical psychosis)
محتوای اصلی آن به شکل ظاهری با عملکرد بدن مربوط است.
هذيان ثابت ، غير قابل بحث است و به شدت ابراز مي شود ( اعتقاد به ماهيت جسمي مشکل).
سه نوع اصلي :
- هذيان هاي عفونت و آلودگي ( عفونت انگلي)
- هذيان هاي هراس بد ريختي ( ديسمورفي فوبيا)
- هذيان هاي مربوط به بوي بد بدن و دهان (halitosis) يا سندروم انتساب بويايي (olfactory reference syndrome)
هذيان خودبزرگ بيني (grandiose)
بيمار خود را شخصي مهم، داراي استعداد و بينشي فوق العاده که هنوز شناخته نشده است، يا صاحب اکتشافات مهم و يا در ارتباط با اشخاص مشهور مي داند.
گاه محتواي هذياني آن ها مذهبي است و ممکن است بر مبناي آن هدايت فرقه اي را بپذيرند.
هذيان مختلط (mixed)
بيماراني که دو يا چند موضوع هذياني دارند.
هيچ هذيان منفردي غلبه ندارد.
نوع نامتمايز (unspecified)
مواردي که هذيان غالب آن ها قابل انتساب به انواع قبلي نباشد.
براي مثال
هذيان کاپگراس (capgrass) يا خطاي ادراکي همزادها
هذيان نيست انگارانه يا کوتارد (Cotard)
اختلال هراس
Panic disorder (PD)
يک دوره مشخص و شديد ترس يا ناراحتي ، که در جريان آن چند علامت به طور ناگهاني ظاهر شده ،در مدت ده دقيقه به اوج مي رسد.
طپش قلب، بالا رفتن تعداد ضربان قلب
تعريق
لرزش
احساس تنگي نفس يا بند آمدن نفس
احساس خفگي ، زير فشار
احساس درد يا ناراحتي در قفسه سينه
تهوع يا احساس ناراحتي در ناحيه شکم
احساس سر گيجه، عدم تعادل، سبکي درسر، غش کردن
مسخ واقعيت (احساس غير واقعي بودن)، مسخ شخصيت
ترس از ديوانه شدن يا از دست دادن کنترل
ترس از مردن
احساس کرختي يا سوزن سوزن شدن (پاراستزي)
احساس سرما (لرز) يا گرگرفتگي
ملاک های تشخیصی
الف) حملات هراس مکرر و غیر منتظره. حمله هراس عبارت است از ترس شدید، یا ناراحتی شدید و ناگهانی، که در عرض چند دقیقه به اوج خود میرسد، و در طی آن، چهار مورد (یا بیشتر) از نشانه های زیر روی میدهند:
- تپش سریع و نامنظم قلب، تپش سریع قلب با صدای بلند، یا افزایش سرعت تپش قلب
۲. عرق کردن
۳. لرزیدن
۴. احساس تنگی نفس یا خفگی
۵. احساس گیر کردن چیزی در گلو
- درد یا ناراحتی در قفسه سینه
۷. تهوع یا درد در ناحیه شکم
۸. احساس سرگیجه، عدم تعادل، در شرف غش کردن بودن، یا غش کردن.
۹. احساس سرد یا گرم شدن بدن
۱۰( احساس بی حس شدن یا سوزن سوزن شدن بدن (paresthesias)
۱۱. مسخ واقعیت(احساس عدم واقعیت) یا مسخ شخصیت (گسسته شدن از خود)
۱۲. ترس از دست دادن کنترل یا “دیوانه شدن”
۱۳. ترس از مردن
ب)بعد از حداقل یکی از این حملات هراس ، فرد به مدت ۱ ماه (یا بیشتر) یکی از موارد زیر یا هر دو را تجربه کرده است:
۱. نگرانی مکرر و مداوم درباره دوباره روی دادن حملات هراس و پیامدهای آنها (مثلاً، از دست دادن کنترل، دچار حمله قلبی شدن، “دیوانه شدن”).
۲. تغییرات ناسازگارانه و چشمگیر یا معنادار در رفتار که با این حملات مرتبط هستند (مثلاً، فرد رفتارهایی در پیش میگیرد تا از حملات هراس اجتناب کند. برای مثال، از ورزش کردن یا از قرار گرفتن در موقعیتهای نا آشنا حذر میکند).
ج) این اختلال را نمیتوان به تاثیر مستقیم یک ماده (مثلاً، مواد مخدر، یا داروهای تجویزی) یا یک عارضه پزشکی دیگر (مثلاً، هایپرتیروئیدیسم، اختلالات قلبی – ریوی) نسبت داد.
د) برای این اختلال نمیتوان توجیه مناسب تری پیدا کرد.
اختلال وسواسی- جبری
Obsessive-Compulsive disorder (OCD)
فرد دچار وسواس فکری یا عملی است. وسواس فکری طبق تعریف افکار، تکانه ها یا تصاویر عود کننده و مداوم هستند که فرد آنها را مزاحم و نامتناسب می داند مانند:
آلودگی
شک های مکرر
نظم وترتیب
تکانه ها
تصاویر جنسی
وسواس های عملی طبق تعریف رفتارها یا اعمال ذهنی تکراری هستند که هدف آنها جلوگیری یا کاهش اضطراب یا ناراحتی است مانند:
شستن دست ها
اعمال مربوط به نظم و ترتیب
وارسی Cheking
دعاخواندن
شمارش
کلمات تکراری
فرد می داند ترسش غیرعادی و افراطی است
وسواس های فکری ناراحتی های زیادی ایجاد می کند، زمان بر هستند(معمولا روزانه بیش از یک ساعت) یا سبب تخریب چشمگیر عملکرد اجتماعی فرد می شود.
ملاک های تشخیصی اختلال وسواسي-جبري
الف) حضور وسواسها، اجبارها یا هر دو:
- وسواسها با ۱ و ۲ تعریف میشوند.
۱- افکار، امیال یا تصاویر ذهنی همیشگی و تکراری، که فرد در دورهای از ناراحتی، آنها را ناخواسته و مزاحم میداند و در بیشتر افراد اضطراب یا استرس شدید پدید میآورد.
۲- فرد تلاش میکند تا این افکار، امیال یا تصاویر ذهنی را نادیده بگیرد یا سرکوب کند، یا به کمک یک فکر یا کار دیگر آنها را خنثی و بیاثر کند. یعنی با انجام دادن یک اجبار تلاش میکند اثر آنها را کاهش دهد.
- اجبار ها با ۱ و ۲ تعریف می شوند.
۱- رفتارهای تکراری (مانند شستن، مرتب کردن و بررسی کردن) یا اعمال ذهنی تکراری (مانند دعا کردن، شمردن، تکرار واژه ها در سکوت) که فرد احساس می کند در واکنش به یک وسواس یا مطابق با قوانینی که باید به طور سفت و سخت اعمال شود باید به انجام برسد.
۲- هدف فرد از این اعمال ذهنی یا رفتارهای فیزیکی تکراری این است که از اضطرب و استرس جلوگیری کند یا آنها را کاهش دهد. یا از رویداد و موقعیتی که آن را ترسناک میداند پیشگیری کند. اما این رفتارهای فیزیکی و اعمال ذهنی با مواردی که قرار است آنها را خنثی یا پیشگیری کند هیچ ارتباط منطقی ندارند. یا رفتارها و اعمالی به وضوح افراطی هستند
ب) وسواس ها یا اجبارها وقتگیر هستند. برای نمونه هر روز ساعتها وقت فرد را میگیرند. یا در عملکرد اجتماعی، شغلی یا دیگر بخشهای زندگی، نابسامانی و رنج شخصی شدید پدید میآورند. پس عملکرد زندگی فرد را مختل و آرامش او را برهم میزنند.
ج) نشانههای وسواسی اجباری را نمیتوان به تاثیر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده مانند مواد مخدر، روانگردان یا داروهای تجویزی یا یک عارضه پزشکی نسبت داد.
د) نشانههای یک اختلال روانی دیگر نمیتواند توضیح بهتری برای ناراحتی فرد باشد.